صنعت برق از منظر بین الملل

روند تجدید ساختار در صنایعی چون راه‌آهن، هواپیمایی، مخابرات و گاز و نتایج مثبت حاصله از آن، تحلیلگران و سیاستگذاران عرصه صنعت برق را به اندیشه استفاده از تجارب به دست آمده ترغیب نمود. گرچه تفاوت‌های ذاتی چون عدم امکان ذخیره‌سازی انرژی در ابعاد زیاد، لزوم برقراری تعادل بین عرضه و تقاضا، عدم پاسخگویی تقاضا به قیمت، (کشش دار نبودن تقاضا) وابستگی و یکپارچگی سیستم و گسترش خطا از یک محل به سایر نقاط شبکه، صنعت برق را از دیگران متمایز می‌نمود. لیکن بررسی فعالیت‌های انجام شده در زمینه افزایش رقابت و بهره‌وری در صنعت برق نشان داد که تجدید ساختار در این صنعت امکان‌پذیر می‌باشد. در دو دهه گذشته به‌ویژه در طول دهه ۱۹۹۰ در سراسر جهان، تلاش‌های فراوانی در جهت اصلاح ساختار قوانین حاکم بر صنعت برق به‌ویژه در بخش تولید انجام گرفت. کشورهایی که ساختار بازار انرژی الکتریکی آنها به‌صورت تک قطبی اداره می‌شد و یا مسئولیت‌ تأمین انرژی برق برعهده نهادی وابسته به دولت قرار داشت درصدد برآمدند تا با ایجاد بازار رقابتی، مشارکت شرکت‌های مختلف را در تولید این نوع انرژی به حداکثر برساند. با ایجاد بازارهای رقابتی جهت بهره‌برداری ایمن و عاری از هرگونه تبعیض از این سیستم، تأسیس نهادی مستقل به عنوان بهره‌بردار شبکه ضروری دیده می‌شد.
صنعت برق به عنوان یکی از معدود صنایع با ایجاد ارزش افزوده بالا، برای تمامی کشورها بسیار مهم و حیاتی به شمار می‌رود. تضعیف این صنعت به هر دلیل می‌تواند خسارت جبران‌ناپذیری به کل اقتصاد کشورها وارد کند و بهای گزاف آن را صنعتگران می‌پردازند. برق در بیشتر کشورهای جهان تا سال ۱۹۸۰ در انحصار دولت‌ها بود اما از سال ۱۹۹۰ به بعد اصلاحاتی در این حوزه آغاز شد و تفکر جدید خصوصی‌سازی شکل گرفت. البته موفقیت‌ها و شکست‌هایی در این مسیر وجود داشته است.